[ad_1]
فرارو- مالیات بر خانه های خالی، مالیات خودرو و خانه های لوکس، مالیات بر حساب های بانکی، مالیات بر درآمد و… تقریباً یک روز بدون شنیدن و خواندن اخبار یکی از انواع مالیات می گذرد. واقعا چرا؟ چگونه می شود که کشوری با منابع عظیم نفت و گاز سعی در تطبیق هزینه ها و درآمدهای خود با تعیین و اخذ مالیات های مختلف دارد؟ آیا تحریم ها، محدودیت های فروش نفت و موانع تجارت مقصر هستند و آیا وضعیت بازگشت احتمالی برجام عادی شده است؟
مالیات؛ فروش روغن جایگزین
به گزارش فراار؛ بالاخره یک روز چاه های نفت را می بندیم و با درآمد مالیاتی کشور را اداره می کنیم. این رویا قبل از اینکه تحریم ها مبنای فروش نفت به ایران شود، در ذهن برخی از رهبران ایران پرورش یافت. آنها تعجب کردند که چگونه یک کشور را اداره کنیم وقتی به هزار و یک دلیل روزی نمی توانیم نفت بفروشیم و به نظر شما راه حل چیست؟ آره! مالیات! آمارهای بانک مرکزی از دهه 80 نشان می دهد که سهم مالیات در مخارج دولت به طور پیوسته در حال رشد بوده است تا اینکه در نهایت در سال 96 درآمدهای مالیاتی حدود 70 درصد پول دولت را تامین کرد.
با این حال، از سال 1997، تحریمهای ترامپ، محدودیتهای فروش نفت و غیره دست به دست هم دادهاند تا آمار مخارج دولت و درآمدهای نفتی محرمانه بماند. از آن سال مردم زمزمه هایی در مورد مالیات می شنوند و کار به جایی رسیده است که اکنون تقریباً هیچ روزی از مالیات خانه های خالی، مالیات بر خودروها و خانه های لوکس، مالیات بر حساب های بانکی، مالیات بر درآمد و غیره خبری نیست. بر. هدف در نهایت همان چیزی است که گفتیم. بستن چاه های نفت و تامین مالی مالیاتی. اما اگر واقعاً این اتفاق بیفتد و آیا میتوانیم 100 درصد هزینههای دولت را صرفاً از طریق مالیات تأمین کنیم؟
دولت پولش را از کجا می آورد؟
عمده درآمد دولت قبل از سال 1992 از طریق فروش نفت تامین می شد. اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم، درآمدهای دولت به دو بخش عمده تقسیم میشود. اولی درآمد دولت و دومی درآمد حاصل از فروش است. بخش اول، درآمدهای دولت، به درآمدهایی اطلاق می شود که در آنها سرمایه ملی صرف درآمدزایی نمی شود. بخش عمده ای از کل درآمد دولت از درآمدهای مالیاتی حاصل می شود. سایر درآمدهای دولت به شش زیرمجموعه تقسیم می شود که شامل دریافت کمک های اجتماعی، دریافت کمک های بلاعوض از سایر کشورها (که در حال حاضر نزدیک به صفر است)، درآمدهای حاصل از اموال دولتی، درآمدهای حاصل از خدمات و فروش کالاها. عواید حاصل از جرم و ضرر و عواید متفرقه.
نقطه مقابل درآمد دولت، نقل و انتقال دارایی است که همان انتقال سرمایه و دارایی های مالی است. فروش نفت بخشی از انتقال دارایی های سرمایه ای است زیرا نفت سرمایه ملی هر کشوری محسوب می شود. موفقیت هر دولتی این است که هزینه های خود را از بخش درآمد نفت تامین کند، نه رفتن به پایتخت. بنابراین یکی از دورنماهای اقتصاد ایران حتی قبل از مطرح شدن موضوع تحریم ها، بسته شدن چاه های نفت و اتکا به درآمدهای دولت بود. دلایل واضح است؛ فروش نفت مشکلات خود را دارد و منابع نفتی محدود است. در نوامبر 1997، زمانی که دونالد ترامپ امضای خود را امضا کرد و این کاغذ لعنتی را امضا کرد، تقریباً همه متقاعد شدند که دیر یا زود ایران باید وابستگی خود به نفت را کاهش دهد.
مالیات؛ کلید حل معادلات اقتصادی
هر خانواده ای که دخل و خرجش را با هم تقسیم نمی کند فرش زیر پای خود را بفروشد تا یک شبه نان از دست نرود. دولت ها هم همین وضعیت را دارند. اگر درآمد دولت برای پوشش هزینههای هنگفت کافی نباشد، باید یا در هزینههای خود صرفهجویی کند یا داراییهای ملی (روغن بخوانید) را بفروشد. سال ها پس از اکتشاف نفت، اقتصاد ایران رویای کاهش فروش نفت و تکیه بر درآمدهای مالیاتی را در سر داشت. در سال های اخیر حدود 70 تا 80 درصد از کل درآمدهای دولت مشمول مالیات بوده است. این در حالی است که در برخی سال ها مثلاً در سال 87 درآمدهای مالیاتی کاهش یافته و تنها 63 درصد از کل درآمد دولت از بخش مالیات بوده است. امسال این مالیات تنها یک سوم هزینه های دولت را پوشش می داد و ما نیاز به فروش نفت بیشتری نسبت به سال های گذشته داشتیم. در سال 1397 وضعیت اندکی بهبود یافت و حدود 70 درصد از کل درآمد دولت از بخش مالیات بود. تعداد درآمدهای مالیاتی در سال 80 تنها چهار هزار میلیارد تومان بوده است، اما از آن زمان تاکنون سالانه حدود 10 تا 15 درصد افزایش داشته است، به عنوان مثال در سال 96 به 116 هزار میلیارد تومان رسیده است.
اگر در درازمدت به وضعیت نگاه کنیم و خودمان را تهدید کنیم که ذخایر نفتی کشور دائمی نیست، چه؟
مقصر اصلی افزایش درآمد مالیاتی ممکن است تحریم ها باشد، با این استدلال که دولت وقتی دید نمی تواند فروش نفت را کنترل کند، بر افزایش درآمد مالیاتی تمرکز کرده است. اگر از این نظریه پیروی کنیم به نشانه های آشکاری خواهیم رسید. مثلاً در سال 90 که دیدیم درآمدهای نفتی از درآمدهای مالیاتی بیشتر شد و نیاز ما به فروش نفت از 50 درصد گذشت، دولت نرخ مالیات را افزایش داد و مالیات بر ارزش افزوده اضافه کرد که بیشتر درآمدهای مالیاتی را تشکیل می دهد. سه تا چهار درصد این اقدام تاثیر داشت اما کافی نبود. زیرا در پایان همان سال درآمد نفت دوباره از مالیات فراتر رفت. در همان سال 91 مالیات به پنج درصد و در سال آینده به شش درصد افزایش یافت. اهمیت بی نیازی از فروش نفت در سال های تحریم افزایش یافت تا اینکه در سال 93 مالیات بر ارزش افزوده به 8 درصد و در سال 94 این رقم به 9 درصد رسید. تقریباً پایان داستان بود. پس از آن مشکل دولت با فروش نفت تا حدودی حل شد.
آمارها نشان می دهد که روند نزولی فروش نفت که از 2.8 میلیون بشکه در سال های 83 و 84 به 1.462 میلیون بشکه در سال 93 رسیده بود، سرانجام متوقف شده و نمودارها مجدداً افزایش یافته اند. این افزایش فروش نفت باعث شده است که نرخ مالیات بر ارزش افزوده از افزایش بازماند و در همان سطح 9 درصد باقی بماند. ایران در سال 1996 حدود 2 میلیون و 543 هزار بشکه نفت فروخت که بیشترین میزان درآمد نفتی را به ثبت رساند. امسال درآمدهای نفتی به 92 هزار میلیارد تومان رسیده است. اگرچه نرخ مالیات از سال 93 تغییر نکرده است، اما در این چهار سال درآمدهای مالیاتی کشور هر سال بیشتر از سال قبل بوده است. آخرین آمار موجود از درآمدهای مالیاتی نشان می دهد که مردم در سال 96، 116 هزار میلیارد تومان مالیات به دولت پرداخت کرده اند تا نشان دهند که درآمد آنها به دولت بیشتر از درآمد حاصل از فروش نفت است.
تحریم ها و ترامپ ممکن است فروش نفت را کاهش دهد و سپس فشارهای مالیاتی را افزایش دهد، اما اگر به بلندمدت نگاه کنیم و خود را تهدید کنیم که ذخایر نفتی کشور دائمی نیست، چه؟ آیا روند تغییر منابع درآمد دولت از نفت به مالیات همچنان به همان اندازه آزاردهنده به نظر می رسد؟
آیا فروش نفت به طور کامل جایگزین فروش نفت می شود؟
حتی ثروتمندترین سرمایه داران بیش از درآمد خود خرج نمی کنند. حتی اگر خیلی کوچک باشد. پس انتظار نداشته باشید که دولت چاه های نفت را به طور کامل ببندد و کشور را با درآمد مالیاتی اداره کند. اهمیت تضعیف فروش نفت این است که وقتی فاجعه دیگری اتفاق بیفتد و دیگر نتوانیم حتی یک بشکه نفت بفروشیم، باز هم می توانیم کشور را اداره کنیم. مقایسه درآمدهای دولت، درآمدهای نفتی و مخارج دولت از دهه 80 نشان می دهد که پیشرفت کلی داشته ایم، اما هنوز راه زیادی در پیش است.
در نیمه اول دهه 1980، هزینه های دولت بیش از دو برابر درآمد دولت را افزایش داد. نسبت درآمدهای دولت به هزینه ها حدود 45 درصد بوده که نشان می دهد بیش از نیمی از هزینه هایی که ما پوشش داده ایم از محل فروش نفت بوده است. این سهم در نیمه دوم دهه 1980 به طور پیوسته در نوسان بود تا اینکه یک سال درآمدهای ما فقط 55 درصد هزینه هایمان را تامین می کرد و یک سال بعد آنقدر نفت از دست دادیم که تنها 12 درصد از هزینه های دولت صرف فروش نفت بود. بنابراین سال 88 درخشان ترین سال نفت است و سهم درآمدهای دولت از مخارج کشور به 5/78 درصد می رسد. در هفت سال اول دهه 90 سهم درآمد دولت در مخارج دولت بین 60 تا 70 درصد بوده و به عنوان مثال در سال 96 آمارها نشان می دهد که درآمد دولت 69 درصد از هزینه های کشور را تشکیل می دهد. پس از اتفاقات آبان ماه 1395، آمار فروش نفت به ایران محرمانه شد و اگرچه برخی منابع به این موضوع اشاره کردند و چند رسانه خارجی نیز گلایه داشتند، اما از آنجایی که منبع آماری یکسان نیست، نمی توان به آن استناد کرد. ، سوال اصلی در دیگری.
با فرض اینکه شرایط به خوبی پیش برود، فکر می کنید رویای عدم نیاز به پول برای فروش نفت کی و کجا محقق می شود؟ بیایید یک تخمین ساده انجام دهیم؛ با فرض اینکه سهم درآمد دولت در نیمه اول دهه 80 45 درصد باشد و در نیمه اول دهه 90 این رقم در نیمه اول دهه 90 به 65 درصد برسد، اگر بتوانیم تمام هزینه های خود را از طریق مالیات تامین کنیم. ? بررسی مجدد نشان می دهد که سهم مالیات در 15 سال گذشته 20 درصد افزایش یافته است. اکنون که سهم مالیات در مخارج دولت به 100 درصد رسیده است، می توان انتظار داشت که در سال 1424 کشور برای فروش نفت نیاز به دولتی داشته باشد. بنابراین حداقل تا 24 سال آینده ما دائماً در مورد این مالیات ها خواهیم شنید و با مقالاتی مشابه آنچه که شما می خوانید مواجه خواهیم شد.
[ad_2]